برف
از دور دیدم که می نگرم سپید ـ سپید، تمیز ـ تمیز
نزدیک که می شوم کرمی افتاده روی برف
به یاد می آورم که بعضی وقت ها حس ما هم این گونه است:
چه قدر فریب سپیدی ها را می خورد.
دلسوزی هایی می بینیم، به سان پوششی که آسترش از خار و رویه اش از ابریشم.
در وعده ها دیدیم، مانند شاپرک
ما را به کودک فریب خورده بدل می کند
از دور که می نگرم، سپید ـ سپید، زیبای زیبا
نزدیک که می شوم، برف کپک زده است.
دلم نباید برنجد از چشمم
قلبم نیز چشمم را بسیار فریب داده است.
آراز
پ-ن:پستی از وبلاگ قبلی