مریم گلی
یکشنبه 28 فروردینماه سال 1390 ساعت 10:01 ق.ظ
آخی چه زیبا بود ولی کاش یه ذره ازون آبو میریختی رو زمین تا بوی خاک خیس هم بلند شه . وای که من عاشق بوی خاک بارون خورده هستم. مثل امروز صبح که با همین رایحه ازخونه تا اداره اومدم و مست شدم.
برای شما که دیگه باید عادت شده باشه شایدم ریخته بودم و رایحه ی خوشش را حس می کردم.نمی دونم
خوش باش...
باشه
تو کامنتدونیتو نمی خوای باز کنی؟
چرا آب رو نریختین پشت سرش!
پنهان از نظر بود
سلام
بازم خوبه یه خواب ساعتها تونست خوشت کنه
واسه ما این خوابا نهایت یه ربع تاثیر داره
بعضی وقتا تمام روزمو می سازه
نه...
هر جور راحتی.ما که می خونیمت
آخی چه زیبا بود ولی کاش یه ذره ازون آبو میریختی رو زمین تا بوی خاک خیس هم بلند شه . وای که من عاشق بوی خاک بارون خورده هستم. مثل امروز صبح که با همین رایحه ازخونه تا اداره اومدم و مست شدم.
برای شما که دیگه باید عادت شده باشه
شایدم ریخته بودم و رایحه ی خوشش را حس می کردم.نمی دونم
من هم با خوندن متن به اون خوشی رسیدم!
چه خوب....
خواب زیاد می بینم
اما خیلی وقته که خوابی ندیدم که بتنه همچنین حسی بهم بده.
انگار این روزا هر روزو باید با ریدنی ترین رؤیاهام تموم کنم.
خوش باشی
مرسی دوست عزیز