رویا

در چوبی توی یک دیوار کاهگلی

پله ای پایین در

من روی پله نشسته بودم

تو دستم یه ظرف پر از آب

منتظر بودم 

.. 

..  

بیدار شدم و ساعتها با حس اون خواب خوش بودم

نظرات 8 + ارسال نظر
تو شنبه 27 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 03:10 ب.ظ http://www.chasbandegihaye-roohe-ma.blogsky.com

خوش باش...

باشه
تو کامنتدونیتو نمی خوای باز کنی؟

مجتبی شنبه 27 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 03:19 ب.ظ http://motavald-mehr.blogsky.com

چرا آب رو نریختین پشت سرش!

پنهان از نظر بود

حمید شنبه 27 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 07:54 ب.ظ http://hamidahmadi.blogsky.com

سلام

من یکشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 08:46 ق.ظ http://chasbandegihaye-roohe-ma.blogsky.com

بازم خوبه یه خواب ساعتها تونست خوشت کنه
واسه ما این خوابا نهایت یه ربع تاثیر داره

بعضی وقتا تمام روزمو می سازه

تو یکشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 09:48 ق.ظ http://www.chasbandegihaye-roohe-ma.blogsky.com

نه...

هر جور راحتی.ما که می خونیمت

مریم گلی یکشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 10:01 ق.ظ

آخی چه زیبا بود ولی کاش یه ذره ازون آبو میریختی رو زمین تا بوی خاک خیس هم بلند شه . وای که من عاشق بوی خاک بارون خورده هستم. مثل امروز صبح که با همین رایحه ازخونه تا اداره اومدم و مست شدم.

برای شما که دیگه باید عادت شده باشه
شایدم ریخته بودم و رایحه ی خوشش را حس می کردم.نمی دونم

آیلار سه‌شنبه 30 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 03:11 ب.ظ http://www.aylar123.blogfa.com

من هم با خوندن متن به اون خوشی رسیدم!

چه خوب....

Íon پنج‌شنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 03:42 ب.ظ

خواب زیاد می بینم
اما خیلی وقته که خوابی ندیدم که بتنه همچنین حسی بهم بده.
انگار این روزا هر روزو باید با ریدنی ترین رؤیاهام تموم کنم.
خوش باشی

مرسی دوست عزیز

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد