بلوغ

بلوغ را دوبار تجربه می کنیم.

اولین بار بلوغ جوانی در نوجوانی و برای دومین بار,بلوغ بزرگسالی.

سن شروع بلوغ بزرگسالی مانند بلوغ جوانی ,متفاوت است و برای بزرگسال همراه با تغییرات روحی,عاطفی ,جسمی,جنسی,شناختی واجتماعی می باشد.

نو بزرگسال در این دوران دچار بحران هویت می شود و این بحران متاسفانه به ویژه در زنان می تواند منجر به افسردگی شود.

همانگونه که در گذشته  جامعه ما نگاه درستی به دوره بلوغ نوجوانی نداشت هنوز شناخت و آگاهی کافی درباره بلوغ بزرگسالی ندارد و نوبزرگسالان که دیگر مانند دوره نوجوانی تحت حمایت پدر و مادر نیستند و اغلب خود مسئولیت اداره زندگی را به عهده دارند به تنهایی مشکلات بلوغ دیگر بار را طی می کنند.

روانشناسان این بلوغ را بحران میانسالی نامیده اند ولی از نظر من این دوره بلوغی می باشد برای ورود به مرحله دوم جوانی!

این روزها با تمام وجود بلوغ بزرگسالی را احساس می کنم

نظرات 16 + ارسال نظر
شازده کوچولو یکشنبه 12 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:06 ق.ظ http://lepetitprince.blogsky.com

هنوز از بلوغ نوجوانی افسردگی مونده!! به بلوغ بزرگسالی برسم فکر کنم دیگه نابود میشم :(

بین این دو دوره زمانی می شه که اینقدر گرفتار می شی که اصلا یادت میره افسردگی چی بود ولی متاسفانه بعضی وقتا بر می گرده

صهبانا (سعید پونکی ) یکشنبه 12 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:09 ق.ظ http://sahbana.blogsky.com/

سلام
امروز صبح نا خواسته به این موضوع فکر می کردم...
که چرا فقط بلوغ را مربوط به نوجوانی میدانند...
به مو های سفیدم که نگاه می کردم پیش خود احساس کردم دوران بلوغی دوباره را می گذرانم ... بلوغی سخت تر و شکننده تر، در چهل و دومین گردش زمین زندگی ام بدور خورشید .
اما کاش در پی این بلوغ تغییری نیز مانند بلوغ نوجوانی به سمت آبادانی در راه بود ...
که لاجرم به سمت ویرانی پیش می روم .
البته تغییر مهم بلوغ بعدی (اگر به آن برسم ) مرگ خواهد بود که تولدی نو را در پی خواهد داشت

از مطلب خوب شما متشکرم .

ای بابا من که گفتم برای دور دوم جوانی آماده میشیم حالا کو تا مرگ!!

حسام یکشنبه 12 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:50 ق.ظ http://www.notefalse1.blogfa.com

حس غریبیه..../
مثل تردید تو نیمه راه می مونه.../
بابت نظرت در مورد نقدم هم ممنون رفیق.../

دقیقا...
حسام نقدت خیلی خوندنی بود

آیلار یکشنبه 12 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:28 ب.ظ http://www.aylar123.blogfa.com

من هم دوست دارم بلوغ رو مزمزه کنم!!! ولی فک کنم فقط جوانی رو تجربه کرده باشم اونم بخاطر یه سری اتفاقات که تو کمترین زمان ممکن رو سرم هوار شدن!

تجربش خوبه

نیکو یکشنبه 12 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:20 ب.ظ

از چه سنی شروع میشه ؟

شاید از 35 تا 60!

free prisoner یکشنبه 12 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 03:09 ب.ظ http://freeprisoner.wordpress.com/

منصوره ما رو نترسون! تو این زندگی ناسالم و سراسر اشتباه و کاستی من جای یه بحران این مدلی فقط خالیه!

همه ما اشتباه زیادی داشتیم.فراموشش کن
اصلا ترس نداره و اگه خوب بشناسیش حتی می تونه خیلی هم دوست داشتنی باشه و تغییراتی که در خودت می بینی کلی متعجبت کنه

مجتبی یکشنبه 12 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 04:02 ب.ظ http://motavald-mehr.blogsky.com

به میمنت و شاد کامی
نوشتن یه کتاب شاید بتونه کمک کنه

شوخی می کنی!اونم با این نگارش ضعیف من

عارفه یکشنبه 12 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 06:27 ب.ظ http://arefe.persianblog.ir

بلوغ ما تو جهان سوم همیشه به تنهایی رخ داده
مرسی که به یادمی. خوبم

خوشحالم که خوبی

تو دوشنبه 13 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:17 ق.ظ http://www.chasbandegihaye-roohe-ma.blogsky.com

خوبه بالاخره قبول کردی سنی ازت گذشته... :))

همیشه قبول داشتم ولی تو هم قبول کن دلت جوون نیست

میثم دوشنبه 13 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 09:37 ب.ظ

ببخشینا!!!!
یعنی یعنی باز من رو شکارش می کنین؟


پرنده وقتی قراره تو قفس باشه چیشو بخرن خوبه ؟
راس می گین

بهتره که فقط بلبل باشه یا حد اکثر یه گنجشک
در قفس ها بستس
کلید کو؟

یا جد سادات ...امشب من رو نفرین نکن

شما ببخشین! ولی من اصلا نفهمیدم

فرخ سه‌شنبه 14 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:45 ق.ظ http://chakhan-2.blogsky.com

راستش من از بلوغ دل خوشی ندارم . . . بالغ که بشوی ُ عقلت هم رشد میکند و کم کم سخت میگیری و به خیلی چیزها شک خواهی کرد . اینها انسان را محتاط و گاه ترسو بار میآورد ... و من از اینها بدم میاید . شاید برایت عجیب باشد که من با این سن و سال چنین نظری دارم .
اما واقعا دوست دارم مثل روزهای ۱۴ سالگی از روی دیوارها عبور کنم و برای چیدن میوه ای تارس از درختی بالا بروم و دستم را در سوراخ زنبورها فرو کنم تا نیشم بزنند و سنجاقکی بگیرم با تدبیر و حوصله و تانی و . . . . . گاه سنجاقی در جایی از بدن دوستی فرو کنم و بخندم .
اینها را دوست میدارم هنوز و برای همین دارم همچنان با لوغی که از آن گفتی می ستیزم .

اتفاقا دوگانگی دوره بلوغ باعث می شه بعضی وقتا کودک درون خیلی فعال باشه ولی قبول دارم در حد دست کردن در سوراخ زنبورها نیست

مریم گلی چهارشنبه 15 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 08:25 ق.ظ

راستش منم مثل فرخ خان این بلوغ رو دوست ندارم اما تو گفتی دوره ی دوم جوانی رو تجربه میکنی و این خیلی خوبه اما به نظر من با این بلوغ دومیه آدم قراره عاقل بشه و این اصلا خوب نیست . هر چی بچه تر بمونی بهتره . در هر صورت این تحولی که تو رو خوشحالت کرده مبارک. راستی نگار خوبه؟ دیگه ازش نمی نویسی؟

خوشحال,گیج,خلاصه کلی بلا سرم آورده ولی راستی می خوای بگی تو هنوز دچارش نشدی؟!
نگار خوبه و مشغول کلاس های تابستانی .مرسی که احوالش را می پرسی.

ناهید کوچولوو شنبه 18 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:01 ق.ظ http://mohandes-kocholooo.tk/

ما که هیچ کدومشون رو تجربه نکردیـــم

حواست باشه افسرده نشی

اولی را که باید گذرونده باشی!! نه راه مقابله با افسردگی را بلدم

پنجره تنهای من یکشنبه 19 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 05:42 ب.ظ http://panjeretanha.persianblog.ir/

جالب بود .

بلوغ بزرگسالی رو نشنیده بودم . سپاس از افزایش دانشم .

امیدوارم که در این بلوغ و مرحله نو زندگی ، امید ، لبخند ، سرور و شادمانی یار و همراهتون باشند ...

راستش من این کلمه را از خودم در آوردم و فکر نکنم جای دیگه ای نوشته شده باشه
ممنونم از شما

مجتبی دوشنبه 27 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 10:53 ق.ظ http://motavald-mehr.blogsky.com

چرا شوخی
قلمتون خوبه جدی

از اینکه به من روحیه میدی ممنونم ولی تصورش هم برام خیلی سخت و دور از ذهنه

رهگذر شنبه 15 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:19 ق.ظ http://www.parhamgolpesar.blogfa.com/

منهم در سن ۳۵ سالگی دارم این دوره را تجربه میکنم، یه کم احساس افسردگی دارم. واقعا" راه مقابله با افسردگی را بلدی ;)

آره می گم برات

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد