این قرار نبود پُست بشه و احتمالا مثل خیلیای دیگه و نصفه نیمه برای همیشه تو چرکنویس باقی می موند ولی نمی دونم چه جوری خودش را نجات داد و الان خودم هم از دیدنش تعجب کردم!
خب این لیست ادامه داره. و این لیست دلیل بدبختی هامونه. گاهی آرزو می کنم همون آدمای تو جنگل بودیم که برای زنده موندن باید می جنگیدیم. عوضش دیگه این همه دغدغه نداشتیم.
این قرار نبود پُست بشه و احتمالا مثل خیلیای دیگه و نصفه نیمه برای همیشه تو چرکنویس باقی می موند ولی نمی دونم چه جوری خودش را نجات داد و الان خودم هم از دیدنش تعجب کردم!
خوبه که پست شده
یاد خودسانسوری افتادم
خودسانسوری هم درد بزرگیه
چیزایی که باید بنویسی ولی نمی نویسی...
اصلا وضعیت بدیه منصوره...
خیلی بد و عجیب
انگار همشون یه جورایی عقده شدن راه گلو رو بستن خوندنش مثل خوردن پتک رو سر میمونه...میخوای ولی نمی تونی دوست داری بری ولی نمی تونی.....
آره ادامه داره...
درد ؛ درد دارد
بیخیال
بی خیال نبودیم که تا حالا هزار بار مرده بودیم
ای بابا
بد هم نشد تکرار مکرارات شد
شما؟!
خب این لیست ادامه داره. و این لیست دلیل بدبختی هامونه. گاهی آرزو می کنم همون آدمای تو جنگل بودیم که برای زنده موندن باید می جنگیدیم. عوضش دیگه این همه دغدغه نداشتیم.
ظاهر جنگلش عوض شده وگرنه وضعیت ما که فرقی نکرده
کی اونوقت ؟ بچه تون ؟
یعنی چی؟!
سلام اره جدا همه ی اینا دردن..........
تو خوبی؟
من ؟
یه مخاطب
سلام
سلام
آدمیزاد. تعریفتو عوض کن. همه اینها واقعیتی ست.
واقعیت هست ولی به اجبار
صبوری کردن برای اینجور دردها هم خیلی سخته!
ولی چاره دیگه ای هم نیست
این لیست بلندتر از این حرفاست.با این حال؛فرقی نداره/
آره نه سبک تر می شه این درد نه علاج
خوش به حال مجنون و دیوانه . . . کسانی که عذرشان
پذیرفته است و کسی به گفته ها و دانسته ها و کارهایشان خرده نمی گیرد .
و البته خیلی درد ها را هم نمی فهمیند هرچند اونا هم درد خودشون را دارند
درد من از فهمیدن چیزهایی ست که هزاران بار آرزو میکردم ای کاش نمی فهمدیم.
این وضعیت واقعا آزاردهنده است.
می خوای فریاد بزنی که فهمیدی ولی نمی تونی و نباید بزنی...
دردی که آدم رو میشکنه
از درون خرد می کنه...
واقعا این باید ها و نباید ها داره ریشه ما رو می خوره . . .
ذهن ما رو نابود کرده . . .
واقعا درده . . .
درد بی علاج