عروسی پاکستانی
همه لباس پاکستانی یا هندی پوشیدنند . آهنگ هم عربی یا هندی یا پاکستانی یا انگلیسی به نوبت عوض میشه.
همه بچه ها با همه آهنگی اون وسط میرقصند ، آهنگ هندی و پاکستانی رو زوج میرقصند یعنی یا 2 نفر یا 4 نفر یا 6 نفر ..
یه آهنگ پاکستانی که حدس میزنم باید سنتی باشه که همه ی بچه ها آروم
مینشینند و همه ی پیرزن ها میان وسط و گردی تشکیل میدند ، رقص سنتی شون منو
یاد رقص سنتی سوری انداخت ، اما چیز که متفاوت بود اینه یک مرحله اش رو دستاشون رو میارند بالا و دست میزنند .
عروسیشون از ظهر شروع میشه ، و 7 شب تموم میشه ، اما ظاهرا این عروسی به دلیل های کلاس بودن ، قراره ساعت 10 تموم بشه .
حدس زدن آسونه ، به راحتی میشه بچه ها رو 3 برابر یا بیشتر ، از خانوم ها تخمین زد . پس درست شنیده بودم که اغلبیت پاکستانی ها سالی یک فرزند به دنیا میارنند .
بدون استثنا همه آرایش کرده ، از بچه 5 ساله بگیر تا بالا .. ، خط چشمشون خیلی مورد پسندمه .
اکثراشون مژه ی مصنوعی گذاشتنند و بالای اون نگین ریز ، به چشمای اغلبیت سبزشون و موهای خرماییشون خیلی میاد و اون ها رو صد برار ناز تر نشون میده ، بدون این که منو بشناسند ، میان و بهم سلام میکنند ، من که پاکستانی نمیدونم ، اما بچه هاشون ، اون هایی که مدرسه ی پاکستانی رفتنند ، بهم "های "میگن و اون های مدرسه ی عربی ، به دلیل پوششم ، خیلی راحت با هم عربی صحبت میکنیم و جالب اینجاست که اصلا کم رو یا خجالتی نیستنند .
نه داماد هست و نه فیلم بردار هست ؛ اگه میدونستم ، سبک و مدل لباس پوشیدنم رو تغییر میدادم .
همشون ؛ بوی یه عطر خاص دارنند ، مثل بوی گلاب و مشموم که دوست داشتنیه . اسفند هم دود میکنند .
خانوم های مسن ، رو از دور هم میتونی تشخیص بدی ، همه ی بینیشون حلقه
داره و از دور برق میزنه ، با طلاهایی خیلی بزرگ . نسل جدید ، همه ی
بدلیجات پوشیدنند و بینیشون حلقه نداره یا هم اصلا سوراخ نیست .
خانوم کناریم ،موبایل بلک بیری دستشه و احتمالا خدمه ی bb رو باز گذاشته و یه دست دیگه اش بچه . نگرانم بچه اش بیفته زمین ، حواسم جمعِ که اگه بچه اش خواست بیفته زمین بگیرمش .
یه دختر کوچیکی هست ، که گفت 10 سالشه . ازش میپرسم چند تا خوهربرادرید .
میگه 6 تا . میپرسم تو از همه بزرگتر هستی ؟ میگه بله . حسابش میکنم پس
فرزند اول باید چند وقتش باشه که فرزند دوم و سوم و ... به دنیا میان . به جرات میتونم بگم ، این بچه ها ، در بچه داری از من واردترنند .
نماز مغرب آهنگ رو قطع و نماز میخونند .
بعد صورت ها رو مدل دیگه ایی آرایش میکنند ، و با یه لباس دیگه ایی که اکثرا نگینی هستنش ، عوض میکنند.
شام هم غذای سنتی بود. برنجی که شیرین و توش فقط مغز بادام و کاذو و
کشمش و خرما بود و خورشی که فقط آب و گوشت هایی بدون استخون داشت. و مجبوس که غذای معروف خلیج هست . و نون سنتی پاکستانی خودشون + نوشابه و آب .
بعد از شام به خانوم های مسن و به یه عده از اشخاص پارچه هدیه میدادنند ....
*:- 29 مهر .این عروسی خیلی خوش گذشت .