دری باز شده و ممکنه بتونم پله های ترقی را چهار تا یکی کنم برم بالا
محل ونوع و ساعت کار و حتی پوششم باید عوض بشه.ممکنه خودم هم مجبور شم عوض بشم یا شایدم عوضی.
به خاطر بعضی مسائل و مقدار زیادی هم رودربایستی و نداشتن عذر بهانه بدرد بخور و البته درصد کمی هم شک و طمع که حیفه این موقعیت را از دست بدم,لال شدم و نمی تونم نه بگم و برای همین به شدت و به شدت از دست خودم عصبانی هستم
خودم مقصرم از بس که به خاطر دوری محل کارم غر زدم و این شد که یکی از نزدیکانم پیگیر کارم شد و من اصلا فکر نمی کردم کار به اینجاها بکشه.
می دونم کلی درگیر می شم و خیلی چیزا تغییر می کنه و من آدم این کار نیستم و می ترسم پام به یکی از پله ها گیر کنه و با سر بیام پایین
8 شهریور:همچنان بلاتکلیفم و دیگه تحملم تموم شده و به شدت مستعد دعوا با یکی هستم.خدا به همسر محترم رحم کنه
12 شهریور:هنوز...
تو چه شرایط سختی قرار گرفتین!
نمیدونم چی بگم! امیدوارم هرچه سریعتر ازین بلاتکلیفی و سردرگمی نجات پیدا کنین
مرسی آیلار جان .آره بلاتکلیفی دیوونم می کنه
هوراااااااااااااااااااااا خره خوبه دیگه
این اصطلاح خره را من فقط برای اونایی که خیلی دوستشون دارم استفاده می کنم
برا همین بهم مزه داد
در ضمن من خیلی خر تر از این حرفام
به نظرم آدم یه جایی دیگه باید آروم بشینه و زندگیشو کنه...
دقیقا به همین دلیل ناراحتم.چون آروم گرفتم و نمی خوام دوباره همه چی بهم بریزه
شرایط زندگی کلا آدما رو تغییر میده ...
مهم اینه که تغییر به شخصیت آدم لطمه نزنه ...
نباید کار به جایی برسه که بعد از چند سال بگی من اینقدر بد نبودم، محیط بدم کرد !!!!
راستش این شرایط برام پیش نیومده ...
امیدوارم اگرم انتخابش کردی، لااقل برای خانواده همون آقای همسر مهربون و آقای پدر قهرمان بمونی
دوست من نمی دونم چی باعث شده فکر کنید من آقا هستم ولی عزیزم من خانم هستم و مطمئن نیستم که مهربون و قهرمان باشم ولی سعیم رو می کنم.اگه از هیچ کجا معلوم نبود از پست قبلی که معلوم بود که یه خانم هستم نه؟!
پیاز داغ,مهمونی,چی بپوشم,...
اگه از روز اول خدا هم مثل پانته آ تشخیص داده بود الان نصف مشکلات من و همسر محترم حل بود.باور کن اشتباه شده
شاید عوض نشم ولی مطمئنم تحمل اون محیط برام سخته.اگه بشه که ساعت کاریم دردسر می شه و به نگار که نه به مادربزرگش صدمه می زنه
بالاخره عادت میکنی و شاید هم مزایای محل جدید به وجدانت چربید
نمی گم نه چون انسانم و غیر قابل پیش بینی ولی امیدوارم پیش بینی شما درست نباشه
سلام
زاهدى پرسیداز فرزندخویش
هیچ میدانى مسلمانى به چیست؟
صدق و بى آزارى وخدمت به خلق
وعبادت هم کلیدزندگیست
گفت زین معیار اندر شهرما
یک مسلمان هست آنهم ارمنیست
[گل][گل][گل]
گل از همه رنگ!
آرامشت از همه ی این پیشرفتها مهمتره منصوره جان
آرامشت رو حفظ کن
درست می گی عارفه جان ولی راستش فکر می کنم شاید آرامش این کار از کلاس رفتن بیشتر باشه.نمی دونم
اشاله هر چی خیره پیش بیاد
ممنونم
فعلا که هنوز بی خبر و بلاتکلیفم
به هر دری می زنم هدف وسیله رو توجیه می کنه ...
من دیگه اون آدم قبلی نیستم . من دیگه اون آدم قبلی نیستم .
حالا عرض می کنم چرا
_____________________
چکیده ای از یکی از ترانه های گروه کیوسک .
پیشنهاد می کنم تا دیر نشده بشنوید
دیر؟!این آهنگو خیلی دوست دارم
ولی امیدوارم در هر شرایطی همون آدم قبلی که خیلی تحفه ای هم نیست بمونم
خالی کن خودت و منصوره خانم؛
دی:
هه
چشم
سلام و عرض ادب سر کار خانم .
عیدتون مبارک . . .
امیدوارم این راه پیشرفتتون پله برقی باشه که اصلا نه خسته بشسد و نه پاتون گیر کنه و نه پرتون به پر همسر محترم گیر کنه . . .
شاد و سربلند باشید .
اگه شانسه من که برق پله برقی میره
پرمون گیر کرد ولی زود آزاد شد!
سلام

عیدتون مبارک و طاعاتتون مقبول حق ایشاالله
سلام
ممنونم
قوانین همیشه استثنا دارن.
یادت باشه که دیر نه گفتن همون هرگز نه گفتنه.
امیدوارم از اون آدمایی نباشی که از نصیحت شنیدن متنفرن.
دقیقا از همون آدما هستم
کم کم به این نتیجه رسیدم که این دفعه نه گفتن به نفعم نیست
چی شد منصوره جان؟ بالاخره تصمیم گرفتی؟
من دیگه تسلیم شدم ولی هنوز تکلیفم معلوم نیست و اداره محل کارم هنوز موافقت نکرده
منهم تو موقعیت مشابهی قرار گرفته بودم. بعد فکر کردم، و به این نتیجه رسیدم.
1-ما (اکثر خانمها) میخواهیم یه کاری رو به نحو احسن انجام بدیم، نمیخواهیم جایی لنگ بزند، میترسیم متهم شویم که بخاطر اینکه فکر و ذکرمان پیش بچه و خانه است، نمیتونیم. ولی دور و برتو نگاه کن، خیلی از اونها که از ما ضعیف تر عمل میکنن، با اعتماد به نفس کامل هم یه جوری برخورد میکنن که انگار اونی که اشتباه کرده، حتما" ما بودیم دیگه ....
2- میترسیم تو خونه کم بیاریم، مسئولیت بیشتر کاری، ممکنه با مسئولیتهای خونه مون تداخل پیدا کنه، اضافه کاری و ...
ولی بدون که راحت میتونی از پس همشون بر بیای و البته لازم نیست همه چیز به همین شکل انجام بشه، راههای بهتری پیدا خواهی کرد.
من توصیه میکنم با قدرت جلو بری، منهم همینکارو کردم.
البته شرایط خاص هر کس متفاوته و خودت باید بهترین تصمیم رو بگیری. موفق باشی
ممنونم دوست عزیز بابت راهنمایی و دلداریت
راستش من تمام این مسائل که گفتی و سختی های کار و بچه و خانه داری و غر غر همسر محترم و سه شیفت کار کردن و ...را پشت سر گذاشتم و تا حدی از پس همه مشکلات بر اومدم ولی به قیمت داغون کردن روح و اعصابم و دیگه به اون مرحله رسیده بودم که مثل بقیه کار کنم! و مثلا به خیال خودم دیگه آروم گرفته بودم اگه گذاشتند
استخاره گرفتن چطوره؟!
تا حالا استخاره یکی دوبار کار دستم داده برای همین دیگه نمی خوام طرف این کارا برم