هنوز هستند

آدمهایی که به جای اینکه زندگی خودشون را بکنند نشستند و لحظه به لحظه زندگی و رفتار بقیه را زیر و رو می کنند و هر لحظه را تجزیه و تحلیل کرده , نتیجه گیری می کنند و در دنیای حقیر خودشون دست و پا می زنند.

جنبه داشته باشید

اینایی که صداقت فرنود* و عکس العمل سریع خانم مجری را مسخره می کنند با اونایی که برای آب بازی جوونا کلی هیاهو راه انداختند در یک دسته قرار می گیرند


*در یک برنامه زنده تلویزیونی فرنود پسر بچه 4-5 ساله, صادقانه حرفی را زد که در فرهنگ و تلویزیون ما نباید می زد و مجری هم به ناچار حرف فرنود را عوض کرد و مردم هم بیکار و دنبال سوژه

و حداقل ده صفحه تو فیس بوک برای این ماجرا زده شده و هیچ کسی هم به شخصیت و آینده این بچه فکر نمی کنه

نوشته های دیگران

قبل از این که بخواهی در مورد من و زندگی من قضاوت کنی
کفشهای من را بپوش و در راه من قدم بزن .
از خیابانها، کوهها و دشت هایی گذر کن که من کردم
اشکهایی را بریز که من ریختم
دردها و خوشیهای من را تجربه کن
......سالهایی را بگذران که من گذراندم
روی سنگهایی بلغز که من لغزیدم
دوباره و دوباره برپاخیز و مجدداً در همان راه سخت قدم بزن
همانطور که من انجام دادم ...

بعد ، آن زمان می توانی در مورد من قضاوت کنی


پ-ن:مریم گلی هر کاری می کنم نمی تونم بهت کامنت بدم

توهمات فانتزی

شاید روزی برسه که من همین جا تو خانه خودم نشسته باشم و شاگردام هم تو خانه خودشون  ,راس ساعت 8 صبح کامپیوتر را روشن می کنیم و با کمک ویدئو کنفرانس کلاس فیزیک اول را تشکیل می دهیم و بعد از رفع اشکال,سوالهای جلسه قبل را حل کنیم.و به همین ترتیب پایه های بعدی

تعداد دانش آموزها مهم نیست.دخترا مجبور نیستند حجاب رعایت کنند حتی کلی هم خوشگل کردند.

من مجبور نیستم در یک هفته درس را هشت بار برای کلاسهای مختلف توضیح بدم و قبل از آخرین کلاس قرص ضد تهوع بخورم

اداره مجبور نیست برای رفت و آمد من سرویس تهیه کنه.

هزینه های آب و برق و گاز و گچ و ماژیک و نیمکت و تخته و رنگ در و دیوار و... مدرسه کم می شه.

بچه ای که تو خانه نشسته و درس می خونه مطمئنا مورد انضباطی نخواهد داشت یا اینکه به مدرسه ارتباطی نداره.از نظر تربیتی هم که همه مدرسه رفتیم و می دونیم که....

ساخت و ساز مدرسه ها و استخدام معلم کم می شه

و احتمالا خیلی مزایای دیگه

و شاید کاهش این هزینه ها خیلی بیشتر از هزینه اولیه برای شروع این کار باشه

یعنی همچین روزی می رسه؟


بی ربط نوشت:به جز بلاگ اسکای جای دیگه نمی تونم کامنت بدم!چرا؟

116

سه نفری اسم فامیل بازی می کنیم 

رنگ از میم,

من نوشتم موشی

همسر محترم اعتراض می کنه که از خودت در نیار.موشی رنگ نیست

می گم اون مانتو بود داشتم که ..... اون موشی بود.

دوباره رنگ از دال ,

همسر محترم نوشته دلفینی

این دفعه من معترض می شم

می گه به رنگ ماشین فلانی می گن دلفینی

اشیا از خ,

نگار نوشته خر پلاستیکی,

اَه(من و همسر محترم با هم)

هر چیزی که پلاستیکی نمی شه ,

میره تو اتاقش و بدو بدو میاد بیرون. می گه اینم خر پلاستیکی