پیش از آن که زلزله اتفاق بیفتد...

(مطلب جدیدی نیست و شاید بارها شنیده باشید ولی بد نیست تکرار بشه)


این نوشته خاص زلزله در تهران نوشته ‌شده‌ که به گفته بسیاری از کارشناسان حدود بیست و دو سال تأخیر داشته‌است و این تأخیر اصلاً خبر خوبی نیست، چون تاخیر باعث انباشته ‌شدن انرژی می‌شود. انتظار می‌رود زلزله -اگر بیاید- با قدرتی بالاتر از 7 (در مقیاس ریشتر) خواهدبود.


پیش از آن که زلزله اتفاق بیفتد...
• اول از همه به فکر مکانی باشید که در آن زندگی می‌کنید. بسیاری از بناهای تهران خصوصاً در مرکز و جنوب شهر قدیمی هستند، خانه‌هایی بدون اسکلت فلزی. تا قبل از تصویب قانون ایمن‌سازی منازل در دهه شصت، بسیاری از خانه‌هایی که با اسکلت فلزی ساخته‌می‌شدند هم اصول ایمن‌سازی را رعایت نمی‌کردند. ضمن اینکه اصولاً بساز و بفروش‌های تهران افرادی هستند که صلاحیت ساخت مسکن را ندارند و غالباً عده ایی از افراد کم‌سواد و سودجو هستند که برای سود بیشتر حاضرند با جان شما معامله کنند. اما چیزی که مسلم است خانه‌های قدیمی حتی تاب مقاومت در برابر زلزله پنج ریشتری را ندارند. اگر در چنین مکانی زندگی می‌کنید حتماً به فکر تهیه یک مکان ایمن باشید. شاید یک روز معیار انتخاب مسکن مناسب را برایتان نوشتم، اما فعلاً دست ‌به ‌نقد اگر می‌توانید نقشه‌ای از گسل‌های تهران تهیه کنید و به شدت از تهیه مسکن روی مرز گسل‌ها خودداری کنید. هیچ ساختمانی با هر درجه ضریب ایمنی در مرز گسل‌ها سالم نخواهندماند.

• شصت در صد زلزله‌ها در نیمه‌شب اتفاق افتاده‌است. بعید نیست که زلزله تهران هم جزو همین شصت‌درصدی‌ها باشد. فراموش نکنید که بعد از این لباس کامل را در کنار تخت و در دسترس قرار دهید.

• همین الان که این نوشته را تمام کردید بروید دو تا بطری نوشابه خانواده خالی را از آب پر کنید و داخل ماشین بگذارید. حواستان باشد که همیشه آن را پر نگه دارید و دو بطری دیگر هم پر آب کنید و در مکانی امن در خانه قرار دهید. من فکر می‌کنم کابینت‌های آشپزخانه جای بدی نباشد.


• مکان‌های امن خانه را از همین الان شناسایی کنید.

• یک ساک کوچک تهیه کنید. سعی کنید از نوعی باشد که دسته بلند دارند و روی دوش قرار می‌گیرند. یا یکی از این کوله‌پشتی‌ها که قدیم‌ها برای کوه ‌نوردی و در حال حاضر برای مدارس استفاده می‌شود. چند تا کنسرو تن ماهی، کمی خشکبار، قند، یک رادیوی کوچک و یک چراغ قوه داخل آن بگذارید. برای تمام این وسایل باطری تهیه کنید و حواس‌تان باشد هر دو ماه باطری را عوض کنید. قوطی‌های تن ماهی را قبل از سررسید مهلت مصرف عوض کنید. اگر جا شد بطری‌های آب را هم داخل همین ساک قرار دهید. پیچ‌گوشتی، شمع، چاقو، سوت، آچار فرانسه را هم داخل همین ساک قرار دهید. لوازم کمک‌های اولیه را در این ساک قرار بدهید. شامل یک قیچی کوچک، باند استریل، چسب، قرص آنتی‌بیوتیک و استامینوفن، قرص اسهال، الکل و داروی مسکن. اگر دارویی دارید که مصرف نکردنش باعث مرگتان می‌شود از آنها هم چند عددی در ساک قرار دهید. اگر از سوییچ ماشینتان دو عدد دارید یکی را داخل ساک قرار دهید. اگر ندارید ، یکی تهیه کنید بعد آن را داخل این ساک قرار دهید. یک بسته دستمال کاغذی رولی فراموش نشود. چند متر طناب، حوله کوچک، مقداری پول و طلا یک یا دو قطعه خیلی کوچک از یادگاری که خیلی برایتان ارزش دارد. (بیخود بارتون رو سنگین نکنین. شاید ناچار بشین روزها این ساک رو حمل کنین. به نظر من اگر ازدواج کردین سی‌دی عروسیتون، بهترین چیزه.)

• داخل اتاق خواب را از لوستر و تابلو و اکواریوم و آینه و هر چه وسایل این چنینی است خالی کنید. تنها یک تخت برای اتاق خواب کافی است و احیاناً یک میز آرایش بدون آینه. همین لوازم را از اتاق خواب بچه بردارید. در مورد اتاق خواب او با سخت گیری بیشتری عمل کنید.


• با خیال نسبتاً راحت بخوابید.


ادامه مطلب ...

مغزم درد می کنه

 سر کوچه مردی  تو سطل زباله دنبال چیزی می گشت .

سر خیابان صندوق عقب و باربند تاکسی سمندی پر از گونی بود و چند تا از اون گونی ها که ظاهرا سبزی پاک کرده بود را گذاشت کنار چرخ دستی مرد سبزی فروش.

دور میدان یک ماشین ون ترمز کرد و یک خانوم چادری ویک آقا با چشمای پف کرده و خواب آلو پیاده شدند و با عجله  پلاکارد و چتر آفتابی بزرگی را از داخل ون کشیدند بیرون.برای جشن نیکوکاری آماده می شدند.

اون طرف میدان و یکی از مقرهای اصلی جشن نیکوکاری ماشین های واحد سیار tv پارک کرده بودند و دکورشان هم آماده بود.فکر کنم از دیشب آماده شده بودند.

پیاده رو پر بود از جعبه ها و پاکت های خالی و یا ظرف های ذرت و آش که جنون خرید این روزا را یادم مینداخت  و مامور شهرداری مشغول جمع کردن اونا بود.نمی دونم برای این کار اضافه کاری هم می گیره؟

تو سرویس یکی از همکارام کنارم نشست و تا تونستیم غیبت شوهرامونو کردیم

تو مدرسه مدیر گفت برای بچه های بی بضاعت پول جمع می کنه تا برنج و روغن براشون بخره و تعداد این بچه ها که به نان شب محتاجند تو مدرسه ما کم نیست

زنگ اول سوم ریاضی بودم .به بچه ها میگم چرا حواستون به درس نیست یکیشون می گه خانم بوی بهار میاد!گفتم من که هنوز بویی حس نکردم . اونم گفت ولی خانم ما حس کردیم.

تو کلاس دوم تجربی دانش آموزی دارم که افغانیه و لازمه که بگم که تا الان چندین دانش آموز افغانی داشتم و بر خلاف تصور ما دخترای افغانی خیلی مرتب و درس خون هستند و این دانش آموز امسالم از هر نظر یکی از بهترین هاست و حتی خیلی خوشگل تر از بچه های افغانیه جوری که من اولش فکر کردم تاجیک باشه و امروز اینقدر از حل کردن مساله اش خوشم اومد که بهش گفتم خانم دکتر آینده که دیدم چشماش پر اشک شد و من با تعجب پرسیدم چی شد که یکی از بچه ها گفت خانم افغانی ها نمی تونند دانشگاه دولتی درس بخونند چون اقامت ایران را ندارند!و من بعد از عید تمام سعیم را می کنم شاید بتونم برای این اقامت این بچه کاری بکنم چون خانواده اش توانایی هزینه دانشگاه آزاد را هم ندارند وواقعا حیفه که ادامه تحصیل نده.

یکی از بچه های بسیجی می گه خانم اغتشاش گرا می خوان دوباره سه شنبه اغتشاش کنند  و مسجد آماده باشه . فقط سکوت کردم

زنگ تفریح هر کدوم از معلمها مقنعه ها را در می آوردند و ما باید از موهای رنگ کردشون تعریف می کردیم .

مستخدم مدرسه که وضع مالی خوبی نداره عید بدون بچه هاش میره کربلا .هیچ وقت معنای این زیارت های پر هزینه که فقط جیب عربها را پر می کنه را نفهمیدم

زنگ سوم, سوم تجربی بودم یکی از بچه ها گفت مادرش قرار بوده برای بچه ها آش بپزه و زنگ تفریح بیاره ولی هنوز نیومده و ممکنه سر کلاس من آش برسه و من اجازه میدم آش بخورند؟! منم گفتم آره و ساعت 11:30 آش رسید و مجبور شدم درسو تعطیل کنم و ملاقه بگیرم دستم و آش را برای بچه ها بکشم و اولش بچه ها کلی خندیدند  ولی وقتی من خیلی جدی این کارو کردم بچه ها مثل وقتایی که درس میدم ساکت نشستند و منو نگاه کردند! آش دوغی که من یک قاشقش را نخوردم.

موقع برگشت تو میدان ,ماشینی دو در ,که نمی دونم چی بود و دو تا پسر توش بود جلوی پای دختری ایستاد و یکی از پسرا پیاده شد و صندلی را داد جلو  و اون دختر به شکل خنده داری رفت تو ماشین و همه عابر ها توجهشون به این صحنه بود

بازم بگم؟؟

شما می تونید این همه موضوع بی ربط را بهم ربط بدید؟!

مغزم درد می کنه



کمی تا قسمتی شوخی

 معلم  عزیز در این روزهای پر مشغله آخر سال مادران دانش آموزان شما وقت کمتری برای انجام تکالیف دارند! لطفا تکالیف ریاضی به خصوص تقسیم چند رقمی به چند رقمی را کمتر کنید.تصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری پنجم www.pichak.net کلیک کنید

              

      با تشکر                   

          مامان دخترک 

 

*خیلی دلم می خواست این نامه را برای معلم دخترک بنویسم  

تقدیم به همه زنان ایران زمین

زنی را می شناسم من
 
که شوق
بال و پر دارد
 
ولی از بس که پُر شور است

 
دو
صد بیم از سفر دارد
 
زنی را می شناسم من

 
که در یک
گوشه ی خانه
 
میان
شستن و پختن
 
درون آشپزخانه

 
سرود عشق می خواند

 
نگاهش ساده و
تنهاست
 
صدایش خسته و محزون

 
امیدش در
ته فرداست
 
زنی را می شناسم
من
 
که می گوید پشیمان است

 
چرا دل را به او بسته

 
کجا او لایق
آنست؟
 
زنی هم زیر لب گوید

 
گریزانم از این خانه

 
ولی از خود چنین
پرسد
 
چه کس
موهای طفلم را
 
پس از من می زند شانه؟

ادامه مطلب ...

آگهی!

"خرید پازل از شما چیدمان از ما
کار را به کاردان بسپارید.
اگر به دلیل کمبود وقت یا....

پازل خود را نتوانستید تکمیل کنید یا بسازید ما این کار را با قیمت مناسب انجام می دهیم."



عجیب ترین آگهی که تا حالا دیدم!